بلاگ

کتاب هفدهمین روز

موتور هزار

موتور هزار

افسر لیبیایی برای سوخت‌گیری وسیله‌ای را می‌انداخت داخل سوخت و بیرون می‌آورد. عددش را می‌خواند و توی جدول یادداشت می‌کرد. نواب حسابی حواسش به افسر سوخت‌گیری بود تا دلیل این کارش را متوجه شود. در دوره‌ی سوریه این مراحل را آموزش نداده بودند. شب به صورت مخفیانه جدول را گیر آورد و از آن کپی گرفت و شروع کرد به تمرین کردن. بعضی جاها گیر می‌کرد و سوالاتی برایش پیش می‌آمد که فقط افسر سوخت‌گیری جوابش را می‌دانست.
افسر سوخت‌گیری عاشق موتور هزار بود. نواب هم که موتور هزار داشت. پس بهانه‌ی خوبی بود برای ارتباط‌گیری و پرسیدن سوالات فنی. چندین بار با همدیگر و با موتور نواب برای پرتاب به موضع رفتند و توی راه از علاقه مشترکشان به این ماشین دوپا صحبت می‌کردند. در لابه‌لای همین صحبت‌ها نواب هم زیرکانه سوالاتش را می‌پرسید و جواب‌هایش را می‌گرفت.
دستگاهی که افسر لیبیایی با آن کار می‌کرد چگالی‌سنج بود. نواب یاد گرفته بود دستگاه را داخل سوخت بندازد، عددش را بخواند و عملیات تخدیر را انجام بدهد. افسر لیبیایی هم خودش دلیل یکسری کارها را نمی‌دانست اما به نواب یاد داده بود که مثلاً اعدادی که به دست می‌آید باید در یک رنج خاصی باشند تا مشکلی برای سوخت ایجاد نشود. این دوستی نواب زمینه‌ی خوبی را برای یادگیری‌های بیشتر ایجاد می‌کرد. 

  نظر 569
اشتراک گذاری:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست قبلی

پیچ زیر موشک