زنگ موشک
دانشآموزان داخل حیاط مشغول گلکوچیک بودند. همه چیز روال عادی خودش را داشت که ناگهان صدای مهیبی همهجا را لرزاند. موشک یازده متری چندین کلاس را با خاک یکسان کرد.
دانشآموزان داخل حیاط مشغول گلکوچیک بودند. همه چیز روال عادی خودش را داشت که ناگهان صدای مهیبی همهجا را لرزاند. موشک یازده متری چندین کلاس را با خاک یکسان کرد.
اولین بار بود که سوریه از مسئولین نظامی ایران برای گفتگو دعوت میکرد. این بهترین زمان برای مطرح کردن اصلیترین خواسته شان از حافظ اسد بود …
چرا اینقدر شعار میدید؟ بیخود شعار ندید! اگه ایران امالقری اسلامی است، پس چرا عراق هر روز بمبارونش میکنه؟ چرا شما هیچ کاری نمیکنید و دست روی دست گذاشتید؟ جلّود خندهاش گرفت. در حالی که میخندید جواب داد: کار من نیست؛ موشک کار رفیقت اَخِیالعَقید است.
گروهی 13 نفره با دو مترجم میخواستند دورهی آشنایی و پرتاب موشک اسکاد-بی را بگذراندند. با یادگیری پرتاب موشک دیگر میتوانستند حساب صدام را کف دستش بگذارند.
به غنیمت گرفتن تجهیزات عراقیها شیرینترین قسمت عملیات برای فرماندهان و رزمندهها بود. مثل عملیات فتحالمبین که شیرینی به غنیمت گرفتن 165 قبضه توپ و تجهیزاتش به دل رزمندهها نشست
نگاههای مداوم و پچپچ شان، توجه ارتشیها را هم به آنها جلب کرد. اینا چه جور سپاهیای هستن! این جورش رو دیگه ندیده بودیم! آخه سپاهی با صورت تیغ زده؟!!
در طول جنگ همه علاقه داشتند تا هر کاری از دستشان برمیآید انجام دهند. گروه صنعتی شهید همت هم همینطور. مقدم دو موشکی که از رفیقدوست گرفته بود را به آنها سپرد تا موش آزمایشگاهیشان شود
افسر سوختگیری عاشق موتور هزار بود. نواب هم که موتور هزار داشت. پس بهانهی خوبی بود برای ارتباطگیری و پرسیدن سوالات فنی. چندین بار با همدیگر و با موتور نواب برای پرتاب به موضع رفتند
گروه سلیمان در خرابکاری به هیچ چیز رحم نکردند حتی به چهار تا پیچ زیر موشک. اینها را هم برداشته و برده بودند. همین چهار تا پیچ به ظاهر ناقابل نقش مهمی برای پرتاب داشتند.
مقدم و نیروهایش چه روزهایی که منت و خفت این سلیمان را نکشیدند تا یک پرتاب برایشان انجام دهد. اگر به خاطر روابطشان با قذافی نبود، تا به حال از خجالت این رفتارهای وقیحانهی سلیمان و گروهش درآمده بودند.